شرح حال آباد کردن زنبیل و هجرت حضرت شیخ المشایخ سید عبدالکریم (قدس سره) بنیانگذار خاندان زنبیل به منطقه کردستان ایران به ویژه خاک زنبیل اینچنین است:
حضرت حاج سیدعبدالکریم حسینی العلوی (ق) فرزند مرحوم شیخ عبدالرحمن است که وی پیرو طریقت قادری و ساکن قریه ا ی به نام (کانی توبه لنگه) یکی از آبادیهای عراق بوده است. حضرت شیخ عبدالرحمن نیز فرزند حضرت شیخ محمد (تره ته ون ) می باشد که در حدود 150 سال پیش همراه خانواده شریف به عت جو سیاسی در مدینه النبی (ص) به کردستان عراق مهاجرت نموده آند که (( تره ته ون) نام روستایی است که حضرت شیخ و خانواده اش در آن سکنا گزیدند.
حضرت شیخ عبدالرحمن پدر شیخ عبدالکریم (ق) دختری داشت به نام ((سیدزاده طیبه)) که دختری پارسا، بسیار مشهور ، معروف ، باسواد و عارفه بود. حضرت شیخ عثمان سراجالدین اول (قدس سره) سیدزاده طیبه ار از دوست دیرین خود حضرت شیخ عبدالرحمن (کانی تو ) برای تجدید فراش حضت شیخ محمد بهاالدین اول(ق) به طور غیر رسمی خواستاری می نماید حضرت شیخ عبدالرحمن مسئوله را با خانواده اش مشورت می نماید. به زودی حضرت شیخ عبدالرحمن توسط نامه ای موافقت خود و خانواده اش را اعلام می دارد. حضرت سراج الدین وقتی که موافقت ایشان را دریافت نمود. همت مردانه و بزرگوارانه حضرت سیدعبدالرحمن را ستوده و در اسرع وقت با حرمت هرچه بیشتر دختر ادیبه ((سیدزاده طیبه)) را رسماً خواستگاری و او را به نکاح شیخ بهالدین در می آورد.
به وسیله این خویشاوندی و رفتن و آمدها سیدعبدالکریم طلبه نوجوان مورد توجه و جای خاص در نزد حضرت شیخ سراج الدین و زیر نظر او قرار می گیرد که در اندک زمانی مراحل علمی را طی و به کسب معرفت همت می گمارد و از طرف شیخ سراج الدین (ق) مأمور به سیر وسلوک عرفانی می گردند با توجهات حضرت پیر کبیر و همت والای خویش به زودی زود از همپایه های خود پیش گرفته و مدال لیاقت و افتخاز نیابت و خلافت اول را از مراد خویش دریافت می نمایند.
حضرت سراج الدین (ق) روزی به سید عبدالکریم می فرمایند :
ای عبدالکریم مصلحت می دانم که تو در خدمت ملاعلی قزلجی که یکی از اساتید فرهیخته و علمای اعلام خطه کردستان ایران است برسی و در خدمت ایشان بقیه دروس مانده را تمام کنی و گاه گاه به ما سربزنی او نیز بدون تأمل امر استاد معظم خویش ارا طلاعت نموده به زودی به خدمت حضرت ملا علی قزلجی در می اید، پس از مدتی تمام علوم مربوطه را نحو احسن فراگرفته و موفق به اخذ اجازه نامه فتوی گردیده و با دست پر به حضور استاد والامقام خویش بر می گردد.
با پیشنهاد حضرت بهاالدین (ق) حضرت پیر عرفان دختر خویش یعنی (( سیدزاده آمنه)) را به نکاح سید عبدالکریم در می آورد.
پس از گذشت مدتی ، خداوند منان کودکی زیباروی و نورانی به آنان عنایت فرمود.که متأسفانه مادر پس از زایمان دار فانی را وداع گفته و مشیت الهی بر آن بود که کودک از همان بدو تولد از ناحیه مادر یتیم گردد.
این کودک نورسیده حضرت شاه عبدالحکیم است که بعداً به حضرت شاه حکیم مشهور می شود.
شخصی این خبر ناگوار را به حضرت سراج الدین (ق) می رساند، حضرت می فرمایند:
دخترم چه به دنیا آورده است؟
عرض می کنند قربان فرزندی ذکور به دنیا آمده است. حضرت سراج الدین (ق) می فرمایند او را پیش من بیاورید. هنگامی که کودک را به دستان ایشان می دهند لحظه ای به چهره پک نوه اش خیره می شوند و سپس با لحنی رضایتمندانه سربلند کرده و به درگاه عز الهی چنین شکرانه نعمت به جای می آورند:
سبحان الله! به این معامله چقدر راضی اهستم ! دختری از من گرفته ایو به جای آن پسری رعنا به من ارزانی فرموده ای که حکیم دین و دنیا است.
حضرت سراج الدین (ق) پس از مدتی حضرت سید عبدالکریم (ق) طبق سند معتبری که هنوز نیز موجود می باشد به خلعت خلافت و و کیل مطلق و نائب الارشاد خویش مفتخر نموده و روانه سرزمین با صفا و خوش آب و هوا به نام ((زنبیل)) نمود.
زنبیل ییلاق و جنگلی پر پشت و انبوهی بود که در میان روستای ترجان و بوکان بر فرق در های زیبا واقع شده است و از نظر جغرافیایی و تقسیمات کشوری جزو مناطق کردستان می باشد.
حضرت سراج الدین (ق) به حضرت سید عبدالکریم (ق) امر فرمودند که هرچه زودتر باید زمینهای خاک زنبیل را از ارباب روستایی به نام ((شیلان آباد )) خریداری نمایند و در آنجا خانقاه و مدرسه علو مدینی برای طالبان شریعت محمدی (ص) بنا و به ارشاد خلق همت گمارند.
حضرت سید عبدالکریم طبق فرامین استادش به منطقه آمده و زنبیل و زمینهای مربوطه را از ارباب شیلان آابد خریدرای نموده و در اندک زمانی ساختمان خانقاه و منازل مسکونی جهت خانواده خویش و زائران و حجره هایی برای طلاب دایر و به امکانات لازم مجهز گردانید.
بدین سان زنبیل به عنوان یک پایگاه و مرکز علمی و عرفانی در خاک کردستان ایران پایه گذاری گردید.